نتایج جستجو برای عبارت :

نقلک: گُـرَه (به معنی گِرِه)

پیرمردی بَش درِ خانه
یه روستایی و او دِ یه کَموک گندم هاگیت.
گندمانه بِریت دامانشی میان و گُرَه بِزی.
همینطور که راه میشی، خدایی همراه گپ میزی:
ای گشاینده گره های سخت... مایی زندگی یی گره هانه دی بگشا...
هامون لحظه، دامانشی گُره
وا گردی و گندمانش زیمینی سر بِریت!!!
ای دل غافل...
پیرمردک بِزی کله شی سر....  و رو به آسمان
کورد و بگوت:
آخه عزیزجان، مون تو ر بگوتم زندگی یی گره هانه وا کن... نه این دامانمی گره!
تو گو یه عُمره خدایی مینی، چطو این گره ره با آن ی
یا خالق کل مخلوق
 
این چه بیماری ایه که من مدتهاست عمیقا احساس  میکنم احتیاج به یه مدت بی کاری و فکر و تمرکز دارم، اما حالا که همه جا تعطیله هم انقدر کار برای خودم درست میکنم که یه دقه ذهنم نتونه آروم باشه؟
قبلا فکر میکردم مشکل از ریتم زندگیه؛ الان فهمیدم مشکل خود منم، منتها بلد نیستم چطوری رفعش کنم.
 
پ.ن :
۱. خدایا از دست خودم پناه میبرم به تو، این چیه خلق کردی واقعا؟
۲. به چیز های درست و حسابی هم فکر میکنم اما حتی برای نوشتن اونم فرصت پیدا نکرد
دارم فکر میکنم یه آدم چقدر توان اشتباه کردن داره؟
این حجم از توانایی تو اشتباه کردن و به اشتباه انداختن واقعا عجیب میشه گاهی.
دارم فکر میکنم خدا چطوری همه ی اینا رو میبینه و باز تحملم میکنه، اگر صداش کنم باز بهم گوش میده، وقتی فرصت ها رو به بدترین شکل نابود میکنم اگر پشیمونیم رو ببینه بازم بهم فرصت میده، چطوری ازم خسته و ناامید نمیشه وقتی حتی خودمم از دست خودم خسته م.
همین_
یا ستار العیوب
دارم فکر میکنم یه آدم چقدر توان اشتباه کردن داره؟
این حجم از توانایی تو اشتباه کردن و به اشتباه انداختن واقعا عجیب میشه گاهی.
دارم فکر میکنم خدا چطوری همه ی اینا رو میبینه و باز تحملم میکنه، اگر صداش کنم باز بهم گوش میده، وقتی فرصت ها رو به بدترین شکل نابود میکنم اگر پشیمونیم رو ببینه بازم بهم فرصت میده، چطوری ازم خسته و ناامید نمیشه وقتی حتی خودمم از دست خودم خسته م.
همین_
 
 
عاقبت...
گِرِه ظهور باز خواهد شد...
 
**أللَّهُمَ عَجِّل لِوَلیکَ أَلفَرَج**
 
**********
 
کاش من هم شاعر بودم...
کاش می توانستم واژه های آشفته ای را که از فراق بر زبان می آورم، کنار هم بچینم و کمی شرح حال دهم برای آنهایی که نمی توانند بفهمند سکوت غروب های جمعه یعنی چه؟
 
آن وقت شعرهای تب دارم را روی تن زمخت دیوارهای این شهر می چسباندم تا شاید کسی با خواندنشان رحم بر حال من کند و نشانی از تو بیابد.
 
شاید هم تمامش را در دفتری ثبت میکردم و با آمدنت غزل
میلاد با سعادت امام رضا علیه السلام مبارک باد ...
ما آبرو زِ دَرگهِ سُلطان گرفته ایم
سَرمایه ی مُحبّت و ایمان گرفته ایم
ما سائلانِ کوی اِمامِ کرامتیم
روزی زِ دَستِ شاهِ خُراسان گرفته ایم
دل را گِرِه به پَنجره فولادِ او زدیم
حاجاتِ خود به دیده ی گریان گرفته ایم
دل مُرده ها کنارِ حَرم زِنده دِل شوند
با بوسه از ضَریحِ رِضا، جان گرفته ایم
حُکمِ ضِمانتِ رَضَوی را به اِلتماس
وَقتِ سَحَر چو آهوی حِیران گرفته ایم
زَمزم جَوابِ مَستیِ ما را نمی دهد
چو
باید معتقد بود که مشکل انسانها گرهی نیست که قابل گشایش نباشد، ولی آنقدر پیچیده شده که جز به دست یداللهی گشوده نخواهد شد، و این پیچیدگی به دست گروهی به وجود آمده که در مقابل ذات الهی قد عَلَم کردند و مردم را به مقابله با ولایت الهی و فرامین ربوبی کشاندند. از زمان حضرت آدم «علیه السلام» قابیل گِرهی در مقابل خط مستقیم ایجاد کرد و از آن روز هر کس – با اهداف سوء یا جاهلانه – گِره هایی بر آن افزود تا امروز که میراثی شامل تمام گِره های آدمیت بر جای م
انستقرام
انستقرام
تم إنشاء البرنامج أو الشبکة الاجتماعیة Instagram فی عام 2010 والتی حولت عالم التصویر الفوتوغرافی والأفلام والسلفیة والشبکات الاجتماعیة. إذا لم تکن قد عملت بالفعل مع موقع التواصل الاجتماعی الشهیر Instagram ولا تعرف کیفیة العمل مع هذا البرنامج ، فاتبعنا من قسم التکنولوجیا الأکثر ذکاءً للتعرف على عملیة العمل مع أشهر تطبیق مشارکة الصور فی العالم على الهواتف الذکیة. .نصیحة رقم 1: لحذف حساب Instagram ، یجب تسجیل الدخول عبر موقع Instagram نفسه.
 امروز قبلاً است
یعنی دوباره
دنیا برای ماست؟
باران گرفتنی است؟
یا نه دوباره باز ، انسان شکستنی‌ ست
_و سامانه‌های قابل پیشبینی_
بگو امروز قبلاً است
یعنی دوباره من
اولین کَسم که شعری برای چشمهای تو سروده است
حتماً دوباره بیدها بوی تو می دهند
نصفِ غروب اندوه عشقت، افلاطونی، دراز
با کوچه‌های دِه
خشک و سیاه ، تپه‌های خاک‌مالِ پشت
باید اجین شوم
یعنی تو با منی
در یک بلوغِ زودرس با پوست گندمی
و چشم آسمانی؛ تابستان یعنی
هر شب علیهِ رسم های آسم
برف به تقلید از عشق باریدنش گرفته بود؛ آن هم چه باریدنی. همه‌ی آسمان را دربست قُرُق کرده و می‌خواست همین چند لحظه تمام حرف‌های قلمبه شده در گلویش را بر سر و صورتمان بریزد.
حرف‌هایش شنیدنی و عجیب بود. چارچوب‌ها مانع از شنیدن می‌شد، باید از حصار در و دیوار فراتر می‌‌رفتی. فراتر رفتم.
قدم به قدم دیوانه‌وار گوشم به او بود. چه دل پری داشت. همینطور سفیدی‌اش را به رخ من و دیگران می‌کشید؛ عجیب فخر می‌فروخت. 
حرف‌های حسابش جواب نداشت. دانه‌دانه
    
      دخترکی راه راه قسمت اول . 

ادما تو زندگی در برخورد با دیگران رفتار و اخلاقهای متفاوتی از خودشون نشون می دن و به نوعی با محیط اطراف و اتفاقات پیرامونشون ارتباط بر قرار می كنن در واقعه هر كس اخلاق خاص خودشو داره
مثلا بعضیا می تونن خیلی خشك و جدی باشن مثل بابای خدابیامرزم انقدر خشك و جدی كه اگه یه شب با كمربند به جون مادربد بختم نمی یوفتاد شام از گلوش پایین نمی رفت
و یا خیلی شوخ طبع و بذله گو.............. مثل اقای كیهانی دربون شركت
حرافترین
یامن له الدنیاوالاخره
 
 
مناسبت های جمادی الأولیروز اول : شیخ کاظم بغدادى معروف به اُزرى مداح اهل بیت ادیبى کامل و شاعرى فاضل و صاحب قصیده هائیه که قریب به هزار بیت است که صاحب جواهر اجر و ثواب اخروى آنرا بر اجر جواهر ترجیح مى داد و آرزو مى کرد کاش ثواب قصیده در نامه عمل او و ثواب جواهر در نامه عمل ازرى ثبت شود.در سال 1211 قمرى در حدود 80 سالگى در کاظمین وفات کرد و در سرابى که معروف به قبر مرحوم سید مرتضى است دفن گردید.روز پنجم :ولادت عقیلة العرب ز
بسم الله 
 
 
مناسبت های جمادی الأولیروز اول : شیخ کاظم بغدادى معروف به اُزرى مداح اهل بیت ادیبى کامل و شاعرى فاضل و صاحب قصیده هائیه که قریب به هزار بیت است که صاحب جواهر اجر و ثواب اخروى آنرا بر اجر جواهر ترجیح مى داد و آرزو مى کرد کاش ثواب قصیده در نامه عمل او و ثواب جواهر در نامه عمل ازرى ثبت شود.در سال 1211 قمرى در حدود 80 سالگى در کاظمین وفات کرد و در سرابى که معروف به قبر مرحوم سید مرتضى است دفن گردید.روز پنجم :ولادت عقیلة العرب زینب کبرى 5 ق ک

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

خرید و فروش انواع ضایعات اهن در تهران