نتایج جستجو برای عبارت :

خداجان جوزان نسوزه

×هر کسی تو زندگیش یه جوری به چالش کشیده میشه، انسان اومده تا با رنج رشد کنه، نه اینکه الان بخوام شکایت کنم ها نه، نمیخوام بگم بابا خداجان گیر آوردی منو هی دم به دقیقه یه چیزی میذاری تو کاسه ام؟ نه اینم نمی خوام بگم، من میخوام اینو بگم فقط: خداجان لطفا بینش، درک و شعورش رو هم بذار تو کاسه! مبهم نوشتم؟ نمیدونم شاید، ولی حال باز کردن مطلب رو ندارم!
 
××اسباب کشی انجام شد ولی هنوز من له لهم، هنوز نتونستم یه دل سیر بعدش استراحت کنم که بخواد این خستگی
قِدیمان، خیر و برکت دَبَه
اِندی ناشُکری کُردیم، همه وَکَت!
پارسالان داران کُلی جوزِ بار داشت
ایمسال فقط عَسکُش دَرَه با وَلگُش!

میگن سالی کو جوز دِنی
کیلُک و ویلیک فُراوانه!
دی ایمسال، همه پَییز
دِمیکوعون دَر و تَپّان
ویلیکی پِی
عکس: آقای ادیبی از روستای دیزان طالقان
سال پیش نشد بیام امسال هم در رفاه و آسایش مادی روزیم شد...هرچند سپاس گزارم که روحیات غرغریم رو لحاظ کردن اما این خوف رو چه کنم که نکنه ظرفیت ندارم و لیاقتم نیست و...خلاصه که نشد این بال خوف مارو ول کنه بزاره دمی با رجا  خالی خالی حالشو ببریم،حالا والا من هوایی هم نیومدم زمینی با فسقل خان یک جا بند نشو اومدم...خلاصه که رفتم زیارت وداع و ما رایت الا جمیلا...قطعا جزو عمر بهشتیم بوده و اگر مخلد در آتش هم باشم دلم خوشه قبلاً بهشتو ی جایی دیدم...دلم نمیاد
جنگلبان
جنگلبانم بچه ها
کارم یک کار سخته
نگهبانی از جنگل☘️
از بیشه و درخته
مواظبم تا جنگل
یه وقت آتیش نگیره
درخت و سبزه و گل
نسوزه و نمیره
کسی نیاد با تبر
حمله به جنگل کنه
یه وقت خدا نکرده
درختی رو قطع  کنه
شاعر:مهری طهماسبی دهکردی
اه اه
اه
آرش هم اکثر اوقات بدخبر بوده که... اصلا از دوست شانس نیاوردم من. سه نفر بودیم تو کلاس... ارش و اون یکی جفتشون بدخبر تشریف دارن خب. خوبه بعدشم میگن ببخش خبر بد بهت میدیم :)
برام پیام داده که : سلام شبنم خوبی؟ استاد "ز" شماره ت رو میخواد بهش بدم؟
بعد یک دقیقه : الوووووو
بعد از دو دقیقه: دادم شماره رو بهش... من
بعد از جواب دادن بهش : قراره فردا صب ساعت ۹ نمره سمینار رو بذاره
من
هنوز تحویل ندادم سمینار رو
میگن از هرچی بترسی همون برات اتفاق میفته؛
در دوران دبستان مهرهای آفرین و صدآفرین و... را خیلی دوست داشتم. به تعداد مشخصی که می رسید خانم معلم جایزه مان می داد. جایزه ها هر چند بودند اما کوچک حس خیلی خوبی داشتند. من این روزها برگشتم به دوران دبستانم البته فقط برای خودت؛ خداجان...
خدایا! من برای تمام کارهای خوبی که شاید یک روزی در زندگیم کرده ام، مهر آفرین می خواهم و جایزه... نه این که فقط بخواهم با تمام وجود نیازمند مهر و جایزه هستم...
 
+خیلی بیشتر از آنچه که به فکر کسی برسد، دلم گرفته و کاری
شب یلدا امسال بود.
اون شبا بچه ها استوری اینا می کردن میدونی از شب یلدا تا شب شهادت حضرت زهرا میشه 40 روز؟!
بیاین چله ترک گناه اینا بذاریم.
حیف که استفاده نکردم.
همش همینه.
همش جا می مونم.
اما ...
حداقل خانوم جان یه نظر عنایتی به این حقیر ، به این جوون نوکر پسرتون بندازین.
بخدا دوس دارم بشم اونی که شما دوس دارین.
بشم اونی که عاقبت بخیر میشه.
بشم اونی که جونش رو فداتون میکنه.
خدا کنه این 20 روز، تا روز شهادت حضرت زهرا (به روایت 95 روز) بتونم رو اعمالم مراق
پریروز برای اولین بار وقتی تئی بغلم بودی، دستاتو دور گردنم حلقه کردی، منو بوسیدی و گفتی (مامان دودت دارم)
فقط تونستم بگم الحمدلله خدایا شکرت، منم خیلی دوستت دارم دخترم
خداجان
این دخترک بنده ی خودته
ففط سر من منت گذاشتی، فرصت رشدی در اختیارم قرار دادی، لطفی کردی، ینده ت رو امانت دستم سپردی
عشقشم خودت کاشتی تو دلم تا براش مادری ای بکنم که شمه ای از محبت تو به خودش رو لمس کنه
حالا درسته بچم میدونمش و دوستش دارم
ولی بخاطر اینکه حیفه بنده ایت که م
ظرف ساعت ۲۱ تا ۲۳ دو سری شام خوردم تهش فردا ماه رمضون نبود+ اقا شام اول خودم درست کرده بودم اولین بار بود نمیدونمم چی بود ولی خوب بود میگمتون شما هم درست کنید 
پیاز سرخ کنید گوشتم یه جا دیگه بذارید بپزه بعد سیبزمینی هم مربع کرده سرخ کنید بعد گوشت و ریش ریش کنید بعد رب بریزید تو گوشت تفت بدید بعد یه گوشه دیگه دلمه و گوجه خورد کنید بعدش دیگه همه رو بریزید تو یه ماهیتابه خیلی شلوغ پلوغ شده دیگه بقیه هم به ماهیتابه جهت تهیه شامشون احتیاج دارن مراعا
حاج شیخ محمودرضا امانی فرزند مرحوم شیخ علی‌اصغر در روستای مهاجران زندگی می‌کرد و معروف و مشهور به حاج آخوند بود.
اما حاج آخوند چیز دیگری بود!  روحانی، ملّا، ادیب و نکته‌دان و عارفی که از مدرسه و شهر گریخته بود. شیخی شاد که خانقاهی نداشت.
دستهایش بسیار نیرومند بود و زندگی اش از دسترنج خود و باغ انگورش می‌گذشت.
مدرسه ما بنام مارون دو کلاس درس و دو معلم داشت، از اول زمستان یکی از آموزگاران بنام خانم منصوری نیامد، گفتند مرخصی دارد. بناچار هر شش
نصفِ یک عدد جوجه(مرغ)زعفرونآبلیموکره ۱۰۰ گرمپیاز یک عدد متوسطنصف لیوان آبادویه هانمک،فلفل،زردچوبه،زنجبیل،پودرسیرطرز تهیه :بچه ها دقت کنین که اگه اگه جوجتون زیاد کوچیک نیست میتونین یک ربع آبپزش کنین و اگه سایزش کوچیک هست اصلا نیازی به آبپز شدن نداره.خب از شب قبل جوجه هارو با نمک و فلفل سیاه و آبلیمو مرینت کنین و بزارین یخچال،بعد روغن رو داخل قابلمه گود بریزین(اونقدی که روی مرغ رو بگیره)(یکم باید در مصرف روغن زیاده روی کنین)،بعد پیازو حلقه
حالا که داری میری شمال 
چندتا نکته بهت بگم
اینکه همه ی محل عصا قورت داده ان به خودت نگیر
محل نذار بهشون، قیافه بگیر برای تک تکشون
برای احوالپرسی اصلا پیش قدم نشو اومدن سمتت برو سمتشون گرم گرفتن گرم بگیر دست دادن دست بده 
زیاد نخند
زیاد حرف نزن
اینکه مادر شوهرت نمیتونه راه بره و برای خرید خونه خودش میره به تو اصلا ربط نداره
دلت براش نسوزه خودش همینجوری بار اوردتشون
آب شدن یه زن و میبینی و دلت براش میسوزه باید ریحانه باشه! 
به دررررررک خو به در
دانلود آهنگ باختم مرتضی اشرفی
بسیار احساسی و غمگین با کیفیت 320

Morteza Ashrafi, Bakhtam
تا هر حرفی بهت زدم گرفتی دست پیش تا هرجایی که تونستی زدی هی نیش صدام در نیومد قلبمو زدی آتیش واست چی کم گذاشتم اینجا رو نخواستیش آخه بعد تو من چجوری وایسم یه جایی که همه جاش تویی واسم اصلا نفهمیدم کجاس حواسم اگه برنگردی تا صبح خلاصم باختم که تو ببری بمونی جایی نری یه جوری پر زدی انگار که میخوای عذابم بدی انقدر که با من بدی مثلا تو آدمی که یه کاری کردی اینجوری بشم بد عا
دانلود آهنگ باختم مرتضی اشرفی
بسیار احساسی و غمگین با کیفیت 320

Morteza Ashrafi, Bakhtam
تا هر حرفی بهت زدم گرفتی دست پیش تا هرجایی که تونستی زدی هی نیش صدام در نیومد قلبمو زدی آتیش واست چی کم گذاشتم اینجا رو نخواستیش آخه بعد تو من چجوری وایسم یه جایی که همه جاش تویی واسم اصلا نفهمیدم کجاس حواسم اگه برنگردی تا صبح خلاصم باختم که تو ببری بمونی جایی نری یه جوری پر زدی انگار که میخوای عذابم بدی انقدر که با من بدی مثلا تو آدمی که یه کاری کردی اینجوری بشم بد عا
دانلود آهنگ مرتضی اشرفی – باختم
Download New Music Morteza Ashrafi – Bakhtam
 
 
دانلود آهنگ مرتضی اشرفی باختم

 
دانلود آهنگ مرتضی اشرفی باختم
متن آهنگ مرتضی اشرفی با نام باختم
 
تو هنوز منو نشناختی کیو بر میزنی
از همون راهی که رفتی میری و دور میزنی
اگه میخوای بعد تو این شهر تو آتیش نسوزه
صبر من کمه نذار چشام به ساعت بدوزه
باختم که تو ببری بمونی جایی نری یه جوری پر زدی انگار که میخوای عذابم بدی
انقد که با من بدی مثلا تو آدمی که یه کاری کردی اینجوری بشم بد عادتی
دانلود آهنگ مرتضی اشرفی – باختم
Download New Music Morteza Ashrafi – Bakhtam
 
 
دانلود آهنگ مرتضی اشرفی باختم

 
دانلود آهنگ مرتضی اشرفی باختم
متن آهنگ مرتضی اشرفی با نام باختم
 
تو هنوز منو نشناختی کیو بر میزنی
از همون راهی که رفتی میری و دور میزنی
اگه میخوای بعد تو این شهر تو آتیش نسوزه
صبر من کمه نذار چشام به ساعت بدوزه
باختم که تو ببری بمونی جایی نری یه جوری پر زدی انگار که میخوای عذابم بدی
انقد که با من بدی مثلا تو آدمی که یه کاری کردی اینجوری بشم بد عادتی
دانلود آهنگ مرتضی اشرفی – باختم
Download New Music Morteza Ashrafi – Bakhtam
 
 
دانلود آهنگ مرتضی اشرفی باختم

 
دانلود آهنگ مرتضی اشرفی باختم
متن آهنگ مرتضی اشرفی با نام باختم
 
تو هنوز منو نشناختی کیو بر میزنی
از همون راهی که رفتی میری و دور میزنی
اگه میخوای بعد تو این شهر تو آتیش نسوزه
صبر من کمه نذار چشام به ساعت بدوزه
باختم که تو ببری بمونی جایی نری یه جوری پر زدی انگار که میخوای عذابم بدی
انقد که با من بدی مثلا تو آدمی که یه کاری کردی اینجوری بشم بد عادتی
شنبه و اولِ ماه و سالروز ازدواج آقام امام علی و خانومم فاطمه زهرا مُبارُک

خداجان...
این ماهِ نو که بیومی
همگی بندگانُت از درد و غم، راحت گَردُون
همه خانه هانی میان، سلامتی و رونق دَباشه
ایشالا هیشکی بی‌کَس و غریب و مریض نبو

عکس از: مهدی ویسانیان
در عهد قدیم، سفرملوک ثانی به مهاجرت اجباری و اسارت یهودیان ازمناطق خود به سوی بابل، آشور و سرزمین های ماد اشاره شده است. از جمله اینکه پادشاه آشور تغلث فلاسر یهودی ها را به اسارت روانه آشور کرده است.(1)
پادشاه دیگر آشور به نام شلمانصر، یهودی ها را به اسارت گرفته وبه شهرهای جلخ، خابور و نهر جوزان در شهرهای ماد فرستاد (2) و پادشاه بابل یعنی نبوخذ ناصر اورشلیم رادر حصار گرفت، سپس اهالی آن را به اسارت به سوی بابل فرستاد. (3)
بنابراین سرازیر شدن یهودی
دانلود آهنگ جدید گرشا رضایی لطفا
Download New Music Garsha Rezaei – Lotfan
پخش از رسانه سلطان موزیک
 
گرشا رضایی لطفا
 
دانلود آهنگ جدید گرشا رضایی لطفا با لینک مستقیم
 
متن آهنگ لطفا از گرشا رضایی
پای تو گیرم من یه چند وقته که بعد رفتنت دریا نمیرممیترسم آخه بی هوا بارون بیاد دست کیو باید بگیرمهر شب تو رویام من تورو میبینمت میگی کنارم خوبه حالتمیخندی و باز من گلای صورتی میذارم عشقم روی شالت
لطفا واسه من دلت نسوزه زندگی فوقش دو روزهدوس دارم کلشو با تو بمونماص
جایگاه نان در فرهنگ طالقان بس ارزشمند و بلند است.
به دلیل همین ارزشمندی و تکریمی که طالقانیان در مورد نان به کار می برند، از آن
به عنوان هدیه، پیشکشی و نذر هم استفاده می کنند.
نذر نان از دیرباز در طالقان مرسوم بوده و مخصوصا برای کسانی که مشکلی بزرگ در
زندگی داشتند.
مثلا نوعروس طالقانی که آرزوی اولاد صالح دارد،
یا بانویی که جوانش عزب و بیکار است،
یا عزیزش در بستر بیماری افتاده
نذر میکند که:
«خداجان مینی وچه بیکاره، کاری سر بشو»
یا «مینی فامیل
حال دوران دائما یکسان نباشد غم مخور.... 
قرار بود غر غر نکنم.... خداجان خودت در جریانی... 
هعی.... 
خیلی دلم میخواددیه بار با خوشحالی برم زیارت
اما همیشه یه دنیا غم پشت دلم خونه میکنه موقع سفر
منتظرم برسم و سیل اشکم جاری بشه
پناهیان جان میگفت با خوشحالی و شادی بریم زیارت
اخه روی خوشمون و که به همه نشون میدیم، نقابِ البته
اون دلِ شکستمونِ که نمیشه به هر کس نشون داد.. 
خدا کنه اینبار سبک برگردم
کربلا که یه غم بزرگ موند رو دلم...  با یه حال آشفته و خراب ب
وقتی وارد کلاس شدم دیدم چند نفر دارند گریه می‌کنند. طبق معمول که نمیخوام این چهره‌های گریان را ببینم، یکی یکی میفرستم آبی به صورتشون بزنند. بدون اینکه کنجکاوی کنم که چی شده
چیزی به زنگ نمانده بود. دبیر ورزش دانش‌آموز غایب را به کلاس فرستاد و گفت اجازه نده بیاد بیرون با یه پسر گرفتنش.
همین که نشست گریه سر داد و همان دخترهای گریان دوباره شروع کردند. متوجه شدم از اینکه پدرش تهدیدش کرده بکشدش دوستانش براش گریه می‌کنند. وقتی رفتم دفتر دیدم حراس
حس میکنم یه زندگی نباتی دارم!! 
اصلا از وضعیتم راضی نیستم
دارم 26سالگی و تموم میکنم
​​​​26×365=9,490
نه هزار روز سال کبیسه رو هم حساب کنم
ده هزار روز زیستم!!!! 
اما هیچی عایدم نشد
​​​​​​الان که تو اوج جوونی ام باید دنبال هنری حرفه ای چیزی باشم
اما کز کردم یه گوشه!!! 
میخوام کاری کنم اما نمیشه!!! 
معنویت هم _0_ ثمره عمرم چی شد خدا!!!! 
از وضعیت موجود اصلا رضایت ندارم
دوست دارم برم دنبال موسیقی... هزینه هاش بالاست
هنر... اونم هزینه بره
دلم یه دوربین عکاسی
مچ دست راستم یه استخون اضافه تولید کرده از خودشدکتر گفته باید فقط استراحت کنم
توان بلند کردن قاشق برای غذا خوردن ندارم!!!گفت باید بزرگتر بشه تا تخلیه کننش
خدایا من لایق این همه محبت نیستم جانِ عزیزم
باید گوشی هم کنار بذارم...البته از کار خونه معاف شدم فعلا اقای خونه زحمتش و میکشه 
خیری داشت حداقل...غلط کردم دستم خوب شه همه کار و خودم انجام میدم
محمد خیلی اصرار داره عکسش و بذارم پروفایلم و این و نشونه عشق میدونه!!!
منم به ندای قلبش لبیک گفتم و این
دیروز صبح مامان رو بستری کردیم. قبل از اینکه برن اتاق عمل، مامان آقای رو فرستادن که برن. چند دقیقه بعد از اتاق عمل منو پیج کردن. رفتم گفتن فلان‌قدر پول به فلان شماره واریز کن که لوازم از شرکت بیاریم. گفتم خب چرا نگفتین بجز هزینه‌ای که موقع بستری گرفتین، باز هم باید واریز کنیم؟ تو کارتم نداشتم اونقدر. زنگ زدم آقای، دیدم خیلی آشفته جواب میدن و تو پس‌زمینه هم دادوبیداد شنیده میشه. من از اینور می‌گفتم پول، آقای به یه نفر دیگه می‌گفتن شما شماره
خیلی اوضاع یجوریه .... نمیفهمم... از یه طرف دوست دارم هرچه زودتر تموم بشه این اوضاع مزخرف و از ی طرف دوست دارم ب دیرترین شکل ممکن بگذره تا بتونم بیشتر بخونم ...
چند روز پیش کلاسا تموم شد ۶غروب بود اومدم بزنگم بیان دنبالم یادم اومد ک باید پیاده برم و از بخت بد دیر یادم افتاد و بچه های هم مسیر رفته بودن ...
هوا خیلی سرد بود ...سوز عجیبی داشت ...خواستم زنگ بزنم ب آژانس و بعد خریت محض کردم و ب سرم زد پیاده برم حال و هوام عوض بشه ...
رسیدم سر کوچه زیاد شلوغ نبود
+قراره مناجات شعبانیه رو با هم بخونیم. یکم یکم. اگه راهنمای دلبری با دعای کمیل رو خوندید، می‌دونید قضیه چیه. اگه نخوندید هم در طول مسیر متوجه می‌شید به طور کلی. اگر هم خواستید، چسبک راهنمای دلبری اون گوشه است برید از گام اول شروع به خوندن کنید. مثل راهنمای دلبری قصه نداره به واقع. فقط قراره هرروز یه کوچولو حرف عاشقونه بزنیم. همین. هرروز یکی دو فراز کوچیک از مناجات شعبانیه رو می‌گذارم و کنارش یک‌کمی هم حرف می‌زنم براتون. 
نکته‌ی بسیار مهم: ا
یه درسای خیلی خیلی مهمی امروز گرفتم ( شاید برای چندمین بار!!!! ) که از بس دردناک بود امیدوارم هیچ وقت هیچ وقت هیچ وقت فراموش نکنم!
۱- هیچ کسی قابل اعتماد نیست!! تاکید میکنم هیچ کس یعنی دقیقا حتی نزدیکترین دوست
۲- یه چهار چوب محکم تو روابطتتون داشته باشین و هیییییچ وقت به هیییییچ وجه ازش کوتاه نیاید!!! به هیچ دلیلی!!!! هرکسی دقیقا در حیطه ای که شما بهش اجازه میدین باهاتون رفتار میکنه!! اصلا توقع نداشته باشید چون خودتون با شعورید دیگران هم با شعور باشن
‌بسم الله الرحمن الرحیمبا فرزندتون تو یک اتاق نخوابید.اگر فرزندتون، نوزاد نیست، یعنی از ٦ ماه بزرگتر هست، اطراف فرزندتون، بهتره که رابطه جنسی نداشته باشید.بعد از ٢ سالگی، بهتون پیشنهاد میکنم به هیچ وجه جایی که فرزندتون هست رابطه ی جنسی نداشته باشید.ممکنه متوجه نشند شما دقیقا دارید چکار میکنید، ولی احتمالش زیاد هست که بترسند و استرس بگیرند.تو سن مدرسه، یه جورایی متوجه رابطه ی جنسی هستند اگر ببینند.ممکنه بچه ها نگران باشند که پدر مادرشون د
و باز هم شروع شد روزی که باید برم کلاس و کلی انرژی بگیرم
یه روز خوب رو خودت میسازی فقط باید تلاش کنی ...
امروز برای جلسه سوم راهی بیمارستان شدم البته نه واسه درمان! و خیلی زودتر از همه رسیدم ...
ساعت 1 و 20 دقیقه رسیدم، از نگهبانی پرسیدم که اتاق خانم صمدی کجاست و اونم راهنماییم کرد و در رو واسم باز کرد.
وقتی داشتم توی حیاط راه میرفتم یه استرسی توی دلم بود و همش میترسیدم که یه بیمار رو همون موقع ببرن اورژانس یا از اورژانس بیاد بیرون و منم که تحمل اینج
این چه کاریه شما بدون سر و صدا انجام میدید و صداتون در نمیاد؟
چرا خدا مزخرف ترین کار دنیا رو در حیطه فعالیتهای شما قرار داده و شما هم صداتون در نمیاد؟
اصلا این چه کار مزخرفیه؟
لازمه شفاف تر عرض کنم خدمتتون؟
باشه خودتون خواستید! میگم:
خانومای محترم! آخه این ظرف شستن هم شد کار؟
دیشب به مدت یکساعت و نیم داشتم اینا رو میسابیدم:
8 تا لیوان/12 تا قاشق/6 تا چنگال/ 4 تا قاشق چایخوری/سه تا بشقاب چینی/ یک قابلمه/دو تا سینی پلاستیکی/4 تا فنجون/سه تا ماستخوری/ د
این چه کاریه شما بدون سر و صدا انجام میدید و صداتون در نمیاد؟
چرا خدا مزخرف ترین کار دنیا رو در حیطه فعالیتهای شما قرار داده و شما هم صداتون در نمیاد؟
اصلا این چه کار مزخرفیه؟
لازمه شفاف تر عرض کنم خدمتتون؟
باشه خودتون خواستید! میگم:
خانومای محترم! آخه این ظرف شستن هم شد کار؟
دیشب به مدت یکساعت و نیم داشتم اینا رو میسابیدم:
8 تا لیوان/12 تا قاشق/6 تا چنگال/ 4 تا قاشق چایخوری/سه تا بشقاب چینی/ یک قابلمه/دو تا سینی پلاستیکی/4 تا فنجون/سه تا ماستخوری/ د
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام 
بالاخره انگار قراره این پست های دنبال دار تموم بشه. الان که می خواستم این پست رو شروع کنم رفتم سراغ اولین پست حال خوب، اواخر آذر پارسال بود. داره نزدیک یک سال میشه و من اون زمانی که شروع به نوشتن این پست ها کردم تصورم این بود که نهایتا یکی دوماهه تموم میشن. اون موقع چقدر حرف برای پست های بعدش داشتم و حالا نمی دونم چند نفر هنوز همسر بهشتی رو دنبال می کن. اگه همچنان هستید و اینجا رو می خونید یه رد پایی از خودتون بذارید
 هی dudes!
وا ساپ؟
حقیقتا دیروز داشتم با خودم فک میکردم ک...با خونه خالی عملا هیچ غلطی نمیتونم بکنم!
همش 24/7 غر میزنم ک بابا مامانم مزاحم برنامه های خفنم هسن ولی دیروز از عصر تا نیمه شب خونمون خالی شد
هیچ سکرت لاوری قرار نیس بیاد خونم بعد ک یهو مامان بابام اومدن قایم شه تو کمد...بعدم یواشکی فرار کنه(فیلم زیاد دیدم میدونم)
درواقع اصا قرار نبود ک من دیروز بیکار باشم تنهایی ولی...شد دگ
قضیه ازین قرار بود ک با چنتا از دوسام برنامه بیرون گذاشته بودیم...باب
بنفشه بعد از پیاده‌روی دراز کشید. اینترنت را وصل کرد و پیامهای کیارش را خواند. دو سه فیلم کوتاه تازه فرستاده بود. درباره‌ی برگی که زیر میکروسکوپ شکل جالبی داشت توضیحاتی داده بود ولی بنفشه اینقدر پریشان بود که حرفهایش را نمی‌شنید. فقط غرق فکر تصاویر را تماشا می‌کرد تا خوابش برد.
غروب مامان وارد اتاقش شد و گفت: وای تو هنوز خوابیدی؟ شب چطوری می‌خوابی؟
نمی‌دانست. اهمیتی هم نداشت. روز و شبش بهم ریخته بود. شاید واقعاً باید فکری به حال افسردگیش
 رمان عاشقانه ، فائزه در مرز عراق قسمت ۳
  بروی نوشته ی روبرو کلیک نمایید   .  از شین براری +18رمان های دخترانه 
. ..
..عکسی با صدای خشن به مردی که روم آب ریخته بود به عربی گفت که بره بیرون و خودش صندلی رو با صدای وحشتناکی رو زمین کشید و روبروی من نشست و به عربی گفت:
_اسم فرمانده؟
سرمو تکون دادم،یعنی که نمیخوام بگم.سیلی محکمی بهم زد و گفت:
_کیه؟
چیزی نگفتم.نمیذاشتن این گونه لعنتی یه کم خوب شه!از درد داشتم میمردم که خیسی ای رو روی صورتم حس کردم.با یکم

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها